یسنایسنا، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 6 روز سن داره
حلماحلما، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره
محمدصدرامحمدصدرا، تا این لحظه: 7 سال و 4 ماه و 11 روز سن داره
وبلاگشونوبلاگشون، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 6 روز سن داره

یسنا،حلماو محمدصدرا

31 ماهگی حلما و 17 ماهگی محمد صدرا

1397/2/30 10:56
نویسنده : مامان مریم
372 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

 

سلام عشقای کوچولوی من️.

31 ماهگیت مبارک حلما نازنینم.

هنوز هم نمیتونی خ رو بگی و میگی ش.میشام. میشابم. و هر کلمه ای که خ داشته باشه از زبون شما ش تلفظ میشه. به شاخ میگی شا.....
به گوشواره میگی دوفاره . به پاچه شلوار میگی استین و وقتی این کلمه رو ازت شنیدم کلی خندم گرفت حلما گلم .هنوز موقع خواب حتما
باید شیر پاستوریزه رو توی شیشه شیر برات بریزند و بخوری و تو بغله مامانت باشی و با موهای مامانت بازی کنی. و مامانت دلشون میخواد
که واقعا از شیشه شیر بگیرنت اما چند بار امتحان کردند و خیلی گریه کردی و تسلیم شدند. عاشق نودلی و بیشتر اوقات میان وعدت نودله
و کلی با ذوق و شوق میخوریش و در حین خوردنش همش میگی عاااااااااااالیه.
محمد صدرای کوچولوی 17 ماهه ی من

17 ماهگیت

مبارک



نازنینم دوستت دااااااااااااااااااااااااااااااااارم. اما چند روزیه خیلی بهونه گیر شدی خیلی اذیت میکنی. همش لجبازی میکنی. گاهی اوقات جیغ میزنی و حتما همون کاری رو که میگی باید انجام بشه. مامانت خیلی سعی میکنند که باهات کنار بیان اما واقعا بعضی اوقات از گریه هات که خیلی روی اعصابه از نق زدنات از غر غر هات از جیغ کشیدن از اینکه خیلی گیر میدی . و اخرش هم خودت نمیدونی چی میخوای و گریه کردنت برای چیه خسته میشند . گاهی اوقات عصبانی میشند و خودشونو کنترل میکنند اما بعضی اوقاتم واقعا نمیتونند... نه تنها مامانت این روزها بابات هم همش گلایه از این داره که شما چرا رفتارت اینطوری شده. واقعا نمیدونند برای چی و چرا این رفتارهارو میکنی. همش دوست داری که کنارت باشند و باهات بازی کنند اصلا دوست نداری که تنهایی بازی کنی و تنهایی سرگرم بشی.و یه جورایی خیلی خیلی بهم وابسته شدی.
عزیزم این روزها بیشتر از صحبت کردن داری پیشرفت میکنی. تو پست قبلی یک سری از شیرین زبونیاتو نوشتم که چند تاییشونو یادم رفت و در ادامه پست قبل ....
محمد صدرا گلیه من وقتی میشینی تو ماشین اولین کاری که میکنی در داشبورد رو باز میکنی و پنل ضبط رو به بابات میدی و میگی نا نا نانای و همراهش در حالت نشسته روی پای مامانت خودتو تکون میدی جوجه کوچولوی من
هر موقع کلمه چند رو بشنوی میگی د’ه مثلا محمدصدرا ساعت چنده ده چند تا انگشت داری ده قیمتش چنده ده و هر وقت کلمه کجارو بشنوی میگی د’د’.
هر موقع چیزی ازت بپرسند و اون چیز و یا اون شخص در اون محل وجود نداشته باشه میگی نییییییی و همرا با گفتنش دستتو هم به نشانه منفی تکون میدی عزیزم. مثلا وقتی بابات خونه نباشه ازت میپرسند بابا کو و شماهم میگی نییییییی. اگه بپرسند بابا کجاست میگی د’د’

از سمت راست: حلماو زهرا(دخترعمو ابوالفضل)(خواهر فاطمه) و فاطمه و محمدصدرا و یسنا

دره ارغوان، طرقبه، مشهد

 

 

 
 
 
 
 
 
 
 

 

نظرات (4)

❤فاطمه جون❤❤فاطمه جون❤
19 تیر 98 8:13
همیشه به خوشی😍
✿‿✿𝑀𝑜𝑏𝑖𝑛𝑎✿‿✿✿‿✿𝑀𝑜𝑏𝑖𝑛𝑎✿‿✿
16 مرداد 98 15:45
همیشه به خوشی وخوش گذرونی😘😘❤❤
مامان مریم
پاسخ
خیلی ممنون عزیزدلم
زینبزینب
4 آذر 99 12:20
ماهگردتون مبارک باشه عزیزای دلم انشاالله همیشه سلامت باشین خوشگلای من😍😍😗😗😗قربون شما پنج تا جیگرم بشم 💖💗💖💗💖💗💖💗
مامان مریم
پاسخ
فداااات عزیزم لطف داری
مامان اعظممامان اعظم
4 آذر 99 12:21
اووووخی عشق منین شما پنج تا😙😙😙
مامان مریم
پاسخ
فدااات عزیزم